معنی درس یازدهم زن پارسا فارسی نهم آرایه های ادبی معنی لغات نکات زبانی


معنی درس یازدهم زن پارسا فارسی نهم

انتخاب سریع صفحه :
    معنی درس یازدهم زن پارسا فارسی نهم
    معنی صفحه 82 فارسی نهم
معنی صفحه 84 فارسی نهم
    معنی کلمات درس یازدهم فارسی نهم
1-نقل است آن شب که رابعه در وجود آمد، در خانهٔ پدرش چندان جامه نبود که او را در آن بپیچند و چراغ نبود.
2 پدر او را سه دختر بود. رابعه، چهارم بود. از آن، رابعه گویند. پس عیال با او گفت: «به فلان همسایه رو و چراغی روغن بخواه».
معنی: 1- روایت کرده اند شبی که رابعه به دنیا آمد ، در خانه ی پدر او ، آن مقدار لباس نبود که رابعه را در آن قرار دهند و چراغی هم در خانه وجود نداشت.
2-پدر او سه دختر داشت و رابعه ، چهارمین دختر بود. به این علّت ، به او رابعه می گویند ؛ همسرش به او گفت: « به خانه ی فلان همسایه برو » و روغن به اندازه یک چراغ بگیر.
واژه های مهم:
نقل است: گفته شده است
در وجود آمد: به دنیا آمد
جامه: لباس
چندان: آن اندازه
آرایه های ادبی:
آن شب: گروه قیدی
در وجود آمد: فعل مرکب
خانۀ: متمم
پدر ‍ش،: مضاف الیه
نبود (وجود نداشت): فعل غیر اسنادی
پدر او را سه دختر بود: را تغییر فعل (پدر او سه دختر داشت)
ازآن: قید علّت
پس: قید مختص
فلان همسایه: گروه اسمی
همسایه: متمم، فلان: وابستۀ پیشین (صفت مبهم)
رو، بخواه

 پدر رابعه عهد کرده بود که از مخلوق هیچ نخواهد. برخاست و به درِ خانهٔ آن همسایه رفت و باز آمد و گفت: «خفته اند».
پس دلتنگ بخفت و پیغمبر [را] – علیه الصلاه والسّلام – به خواب دید. گفت: «غمگین مباش که این دختر، سیّده ای است که هفتاد هزار [از] امّت من در شفاعت او خواهند بود».
معنی: پدر رابعه ، با خود عهد کرده بود که از انسان ها ، چیزی نخواهد. بلند شد و به خانه ی آن همسایه رفت و برگشت و گفت: خوابیده اند . بنابراین ناراحت شد و خوابید و پیغمبر را که درود و رحمت خدا بر او باد در خواب دید. گفت: «ناراحت نباش ، زیرا این دختر (رابعه) ، بزرگی است که هفتاد هزار نفر از امّت من با میانجی گری و خواهش او ، مورد بخشش الهی قرار خواهند گرفت.
واژه های مهم:
عهد کردن: پیمان بستن
مخلوق: آفریده، مردم
بازآمد: برگشت
آرایه های ادبی:
هیچ: مفعول
بازآمد: فعل پیشوندی
خفته اند: ماضی نقلی
دلتنگ: قید
علیه الصّلاه و السّلام: جمله معترضه
غمگین: مسند
که: حرف ربط وابستگی
این دختر: گروه اسمی (نهاد)، این: وابستۀ پیشین (صفت اشاره)
دختر: هسته
تضاد: رفت- بآزمد
دلتنگ: کنایه از ناراحت

 1- چون رابعه بزرگ شد، پدر و مادرش بمردند و در بصره قحطی عظیم پیدا شد و خواهران متفرّق شدند و رابعه به دست ظالمی افتاد. او را به چند درم بفروخت. آن

  تعداد       42 اسلاید  وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در قالب  winzipقابل دانلود می باشد.

معنی درس یازدهم زن پارسا فارسی نهم انتخاب سریع صفحه : معنی درس یازدهم زن پارسا فارسی نهم معنی صفحه 82 فارسی نهم معنی صفحه 84 فارسی نهم معنی کلمات درس یازدهم فارسی نهم 1-نقل است آن شب که رابعه در وجود آمد، در خانهٔ پدرش چندان جامه نبود که او را در آن بپیچند و چراغ نبود. 2 پدر او را سه دختر بود. رابعه، چهارم بود. از آن، رابعه گویند. پس عیال با او گفت: «به فلان همسایه رو و چراغی روغن بخواه». معنی: 1- روایت کرده اند شبی که رابعه به دنیا آمد ، در خانه ی پدر او ، آن مقدار لباس نبود که رابعه را در آن قرار دهند و چراغی هم در خانه وجود نداشت. 2-پدر او سه دختر داشت و رابعه ، چهارمین دختر بود. به این علّت ، به او رابعه می گویند ؛ همسرش به او گفت: « به خانه ی فلان همسایه برو » و روغن به اندازه یک چراغ بگیر. واژه های مهم: نقل است: گفته شده است در وجود آمد: به دنیا آمد جامه: لباس چندان: آن اندازه آرایه های ادبی: آن شب: گروه قیدی در وجود آمد: فعل مرکب خانۀ: متمم پدر ‍ش،: مضاف الیه نبود (وجود نداشت): فعل غیر اسنادی پدر او را سه دختر بود: را تغییر فعل (پدر او سه دختر داشت) ازآن: قید علّت پس: قید مختص فلان همسایه: گروه اسمی همسایه: متمم، فلان: وابستۀ پیشین (صفت مبهم) رو، بخواه ※ پدر رابعه عهد کرده بود که از مخلوق هیچ نخواهد. برخاست و به درِ خانهٔ آن همسایه رفت و باز آمد و گفت: «خفته اند». پس دلتنگ بخفت و پیغمبر [را] – علیه الصلاه والسّلام – به خواب دید. گفت: «غمگین مباش که این دختر، سیّده ای است که هفتاد هزار [از] امّت من در شفاعت او خواهند بود». معنی: پدر رابعه ، با خود عهد کرده بود که از انسان ها ، چیزی نخواهد. بلند شد و به خانه ی آن همسایه رفت و برگشت و گفت: خوابیده اند . بنابراین ناراحت شد و خوابید و پیغمبر را که درود و رحمت خدا بر او باد در خواب دید. گفت: «ناراحت نباش ، زیرا این دختر (رابعه) ، بزرگی است که هفتاد هزار نفر از امّت من با میانجی گری و خواهش او ، مورد بخشش الهی قرار خواهند گرفت. واژه های مهم: عهد کردن: پیمان بستن مخلوق: آفریده، مردم بازآمد: برگشت آرایه های ادبی: هیچ: مفعول بازآمد: فعل پیشوندی خفته اند: ماضی نقلی دلتنگ: قید علیه الصّلاه و السّلام: جمله معترضه غمگین: مسند که: حرف ربط وابستگی این دختر: گروه اسمی (نهاد)، این: وابستۀ پیشین (صفت اشاره) دختر: هسته تضاد: رفت- بآزمد دلتنگ: کنایه از ناراحت ※ 1- چون رابعه بزرگ شد، پدر و مادرش بمردند و در بصره قحطی عظیم پیدا شد و خواهران متفرّق شدند و رابعه به دست ظالمی افتاد. او را به چند درم بفروخت. آن

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل من ، بهشت من دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید