معنی درس کبوتر طوق دار به همراه آرایه های ادبی و معنی کلمات داستانی از کلیله و دمنه فارسی پایه

معنی درس کبوتر طوق دار به همراه آرایه های ادبی و معنی کلمات

معنی درس کبوتر طوق دار فارسی یازدهم را که از کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی انتخاب شده است به همراه آرایه های ادبی آن و معنی کلمات هر بند از جمله معنی در وقت فراغ موافقت اولی را بخوانید. کبوتر طوقدار به سبک داستانی با راوی دانای کل (سوم شخص) نوشته شده است.

تعداد      60 اسلاید  وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در قالب  winzipقابل دانلود می باشد.

فایل پاورپوینت است با برنامه آفیس باز می شود

درس کبوتر طوق دار ادبیات سوم ریاضی و تجربی کبوتر طوقدار موضوع اصلی درس: آشنایی با قسمتی از کلیله و دمنه که مفهوم همکاری و دوستی را بیان می کند. تاریخ ادبیات: ٭ کلیله و دمنه: یکی از آثار ارزشمند نثر فارسی کلیله و دمنه ابوالمعالی نصر الله منشی است این اثر مشتمل بر حکمت و معارف بشری است که بر زبان تمثیل و در قالب داستان بیان می شود. داستان ها از زبان حیوانات به ویژه دو شغال به نام های «کلیله» و «دمنه» نقل می گردد. اصل کتاب کلیله و دمنه هندی بوده است. ابن مقفّع، ترجمه ی پهلوی این اثر را به عربی و نصر الله منشی متن عربی آن را به فارسی برگرداند و بر آن نکته های فراوان افزوده است. کلیله و دمنه کتابی تعلیمی و در بردارنده ی آیات، روایات، اشعار فارسی و عربی و نکته های اخلاقی و اجتماعی بسیار است. * آورده اند که در ناحیتِ کشمیر مُتَصََّیدی خوش و مرغزاری نَزِه بود که از عکسِ ریاحینِ او، پَرِ زاغ چون دُم طاوُوس نمودی و در پیش جمال او دمِ طاوُوس به پر زاغ مانستی دِرَفشان لاله در وی، چون چراغی ولیک از دُودِ او بر جانش داغی شقایق بر یکی پای ایستاده چو بر شاخ زمرد جام باده معنی): حکایت کرده اند که در سرزمین کشمیر شکارگاهی خوش آب و هوا و چمن زاری با صفا بود که از انعکاس گیاهان آن دشت، پر سیاه زاغ مانند دم طاووس زیبا می شد و در مقابل زیبایی آن دشت دم زیبای طاووس مانند پر زاغ، سیاه و کم ارزش به نظر می رسید. معنی بیت اول): گل لاله در آنجا چون چراغی می درخشید امّا از دود آن چراغ، درون لاله سیاه دیده می شد. معنی بیت دوم): گل شقایق بر ساقه ی خود طوری ایستاده بود که گویی جام شراب سرخ بر شاخه ای زمرد رنگ و سبز قرار گرفته باشد. واژگان و توضیحات ناحیت: ناحیه، سرزمین ریاحین: سبزی ها کشمیر: ناحیه ای بین هند و پاکستان جمال: زیبایی مُتَصَیَّدی: شکارگاه دِرَفشان: روشن و نورانی مرغزار: دشت و چمن زار شقایق و لاله: دو گل سرخ رنگ نَزِه: با صفا زُمرّد: سنگ قیمتی باده: شراب دستور زبان فارسی: آورده اند: فعل مجهول ـ او به جای آن قدیم بسیار استفاده می شد. نمودی و مانستی: شکل قدیم ماضی استمراری آرایه های ادبی: پر زاغ به دُم طاووس و بالعکس تشبیه شده است/ لاله به چراغ تشبیه شده است. داغ: استعاره از سیاهی درون لاله/ بیت دوم تشبیه مرکب دارد شقایق بر روی ساقه تشبیه شده به قرار گرفتن جام شراب سرخ بر شاخه ای زمرّد رنگ. ایستادنشقایق: تشخیص است. * و در وی شکاری بسیار و اختلاف صیادان آنجا متواتر؛ زاغی در حوالی آن بر درختی بزرگ گَشن خانه داشت نشسته بود و چپ و راست می نگریست ناگاه صیادی بدحالِ خشِن جامه، جالی بر گردن و عصایی در دست، روی بدان درخت نهاد. بترسید و با خود گفت: این مرد را کاری افتاد که می آید و نتوان دانست که قصدِ من دارد یا از آنِ کسِ دیگر من باری جای نگه دارم و می نگرم تا چه کند. معنی): 1ـ در آن چمن زار شکار بسیار بود وصیادان پی در پی رفت و آمد می کردند. 2ـ زاغی در آن حوالی بر درختی بزرگ و پرشاخ و برگ لانه داشت. نشسته بود و اطراف را نگاه می کرد. 3ـ ناگهان صیادی بدترکیب با لباسی خشن و نامرتب و دامی بر دوش و عصایی در دست به طرف آن درخت روی نهاد. 4ـ زاغ ترسید و با خود گفت: این مرد کاری دارد که به اینجا می آید و معلوم نیست قصد شکار مرا دارد یا دیگری را. در هر حال من در این جا می مانم و می بینم که چه خواهد کرد. واژگان اختلاف: رفت و آمد بد حال: خشن متواتر: پی در پی جال: دام و تور گَشن: انبوه باری: در هر حال دستور زبان فارسی: در سطر اوّل حذف فعل دیده می شود، وی به جای آن به کار رفته است. ¤ صیاد پیش آمد و جال باز کشید و حَبَه بینداخت و در کمین بنشست. ساعتی بود؛ قومی کبوتران برسیدند و سَرِ ایشان کبوتری بود که او را مُطَوِقَه گفتندی و در طاعت و مطاوعِت او روزگار گذاشتندی. چندان که دانه بدیدند، غافل وار فرود آمدند و جمله در دام افتادند و صیاد شادمان گشت و گُزاران به تک ایستاد، تا ایشان را در ضبط آرد و کبوتران اضطرابی می کردند و هر یک خود را می کوشید. مطوّقه گفت: جای مجادله نیست؛ چنان باید که همگان استخلاص یاران را مهم تر از تخلّصِ خود شناسند و حالی صواب آن باشد که جمله به طریق تعاون قوّتی کنید تا دام از جای برگیریم که رهایش ما در آن است. معنی ): 1ـ شکارچی جلوتر آمد، و دام را گستراند، دانه انداخت و پنهان شد، مدّتی گذشت. 2ـ گروهی از کبوتران رسیدند و رئیس آنان کبوتری بود که او را مُطَّوقه می گفتند و در طاعت و فرمان بری او روزگار را سپری می کردند. 3ـ همین که دانه را دیدند غافلانه و بی خبر پایین آمدند و همه در دام افتادند و صیاد خوشحال شد و با ناز و شادی شروع به دویدن کرد تا آنها را گرفتار کند. 4ـ کبوتران بی قراری می کردند و هر یک برای رهایی خود تلاش می کرد. 5 ـ مُطَّوقه گفت: جای بحث و جدال نیست باید به گونه ای کار کنید که همگان رها کردن یاران را مهم تر از خلاصی خود بدانند. 6 ـ و اکنون درست آن است که همه از راه همیاری نیرویی به کار ببرید تا دام را از جا برداریم زیرا رهایی ما در این کار است. واژگان جال: دام تگ: دویدن حَبّه: دانه مجادله: جدال و ستیزه قومی: گروهی همگنان: همگان سَر: رئیس تخلص: رهایی مُطَّوقه: طوقدار استخلاص: رها کردن مطاوعت: فرمان بری صواب: صلاح و درست گُرازان: جلوه کنان و با ناز راه رفتن تعاون: همیاری ¤ کبوتران فرمان وی بکردند و دام برکندند و سر خویش گرفت. و صیاد در پی ایشان ایستاد، بر آن امید که آخِر درمانند و بیفتند. و زاغ با خود اندیشید که بر اثر ایشان بروم و معلوم گردانم فرجام کار ایشان چه باشد. که من از مثل این واقعه ایمن نتوانم بود. و از تجارب برای دفع حوادث سلاح توان ساخت. بر اثر: به دنبال ـ فرجام: پایان سر خویش گرفت: یعنی خویش گرفتند به قرینه شناسه ی فعل قبل، شناسه گرفت حذف شده است. معنی): 1ـ کبوتران فرمان او را پذیرفتند و دام را برداشتند و راه خود را پیش گرفتند و رفتند. 2ـ و صیاد به دنبال آنها می رفت و می نگریست به امید آنکه سرانجام خسته می شوند و می افتند. 3ـ و زاغ با خود فکر کرد که به دنبال آنها بروم و معلوم کنم که پایان کار آنوها چه شود زیرا من از مانند این حادثه در امان نیستم. 4ـ و از تجربه ها برای برای خود با حوادث می توان سلاح ها درست کرد. ¤ و مُطَّوقه چون بدید که صیاد در قفای ایشان است، یاران را گفت: « این ستیز روی در کار ما به جدّ است و تا از چشم او ناپیدا نشویم دل از ما نگیرد. طریق آن است که سوی آبادانی ها و درختستان ها رویم تا از نظر او ما منقطع گردد. نومید و خایب بازگردد که در این نزدیکی موشی است از دوستان من! او را بگویم تا این بندها را ببُرد.» کبوتران اشارت او را امام ساختند و راه بتافتند و صیاد بازگشت. واژگان قفا: پشت، پشت گردن خایب: نا امید ستیزه روی: گستاخ و پر رو اشارت: دستور به جّد: جدّی اِمام: راهنما و الگو منقطع: بریده، قطعشده راه بتافتند: راه را کج کردند معنی): 1ـ و مُطَّوقه چون دید که صیاد به دنبال آنها است به دوستان گفت: «این فرد گستاخ و جنجال طلب در گرفتار کردن ما جدی است و تا از نظر او پنهان نشویم دست از سر ما بر نخواهد داشت.» 2ـ راه آن است که به سوی مکان های آباد و پر شاخ و درخت و سر سبز برویم تا چشم او از دیدن ما عاجز شود و نا امید و مایوس برگردد زیرا که در این نزدیکی موشی است که با من دوستی دارد به او می گویم تا این بندها را ببرد. کبوتران دستور او را الگو و راهنما دانستند و راه کج کردند و صیاد برگشت. ¤ مُطَّوقه به مسکن موش رسید. کبوتران را فرمود که: « فرود آیید» فرمان او نگاه داشتند و جمله بنشستند و آن موش را زِبرا نام بود، بادَهای تما و خِردِ بسیار گرم و سرد روزگار دیده و خیر و شرَّ احوال مشاهدت کرد. و درآن مواضع از جهت گریز گاه روز حادثه صد سوراخ ساخته و هر یک را د دیگری راه گشاده و تیمار آن را فراخورِ حکمت و بر حَسَبِ مصلحت بداشته. مُطَّوقه آواز داد که: « بیرون آی» زبرا پرسید که: «کیست؟» نام بگفت؛ بشناخت و به تعجیل بیرونآمد. واژگان مسکن: خانه تیمار: مواظبت دَها:زیرکیوهوش تعجیل: شتاب مواضع: جایها معنی): 1ـ به خانه موش رسید به کبوتران دستور داد که: « فرود بیایید.» فرمان او را پذیرفتند و همه فرود آمدند و آن موش نامش زِبرا بود. با خِرد و هوش تمام و خوب و بد روزگار را دیده نیکی ها و زشتی ها حال ها و اوضاع را مشاهده کرده. 2ـ و در آن جای ها برای فرار در روز حوادث صد سوراخ و لانه ساخته بود و هر یک را در دیگری راه داده و مناسب دانش و مطابق مصلحت از آنها مواظبت می نمود، مُطَّوقه آواز داد که: «بیرون بیا». زبرا پرسید که کیست؟ مُطَّوقه نامش را گفت: زبرا شناخت و با عجله بیرون آمد. ¤ چون او را در بند بلا بسته دیده، زه آب دیدگان بگشاد و بر رخسار جوی ها براند و گفت: ای دوست عزیز و رفیق، تو را در این که افگند؟ جواب داد که:« مرا قضای آسمانی در این ورطه کشید» موش این بشنود و زود در بریدن بندها ایستاد که مُطَّوقه بدان بسته بود. گفت: « ای دوست، ابتدا از بریدن بند اصحاب اولی تر». گفت: « این حدیث را مکررّ می کنی؛ مگر تو را به نفسِ خویش حاجت نمی باشد و آن را بر خود حقّی نمی شناسی!» واژگان زه آب: آبی که از سنگی یا زمینی می جوشد. موافق: همراه ورطه: گرداب قضا: تقدیر التفات: توجّه آرایه های ادبی: بند بلا: اضافه تشبیهی ـ زه آب دیده: اضافه تشبیهی (چشمه چشم) ـ بر رخسار جوی ها ...: اغراق است معنی): 1ـ وقتی او را گرفتار بلا دید اشک از چشم جاری کرد و بر چهره اش ریخته شد و گفت: « ای دوست عزیز و یار همراه چه کسی تو را در این رنج گرفتار کرد؟» 2ـ جواب داد که تقدیر آسمانی مرا در این گرداب افکند موش شنید و سریع شروع کرد به بریدن بندهایی که مُطَّوقه به آن بسته بود. 3ـ مُطَّوقه گفت: «اوّل بند دوستانم را باز کن» موش به این حرف توجهی نکرد و گفت: «ای دوست ابتدا بند دوستان را باز کنی بهتر است.» گفت: « این حرف را باز تکرار می کنی مگر تو به وجود خودت نیاز نداری و وجود تو بر تو حقی ندارد؟» ¤ گفت: « مرا بدین ملامت نباید کرد که من ریاست این کبوتران تکفّل کرده ام، و ایشان را از آن روی بر من حقّی واجب شده است. و چون ایشان حقوق مرا به طاعت و مناصحت بگزاردند و به معونت و مظاهرت ایشان از دست صیاد بجستم، مرا نیز از عهده ی لوازم ریاست بیرون باید آمد و مواجب سیادت را به ادا رسانید. و من می ترسم که اگر از گشادن عقده های من آغاز کنی ملول شوی و بعضی از ایشان در بند بمانند و چون من بسته باشند ـ اگر چه ملالت به کمال رسیده باشد ـ اهمال جانب من جایز نشمری و از ضمیر بدان رخست نیابی و نیز در هنگام بلا شرکت بوده است، در وقت فراق موافقت اولی تر و الّطاعنان مجال وقیعت یابند.» واژه نامه و توضیحات ملامت: سرزنش ملول: خسته تکفّل: عهده دار شدن ملالت: خستگی مناصحت: اندرز دادن اهمال: سستی معونت: یاری ضمیر: درون مظاهرت: پشتگرمی رخصت: اجازه مواجب: علت ها ، موجبات فراغ: آسایش سیادت: سروری طاعنان: بدگویان عقده ها: گره ها وقیعت: سرزنش معنی): 1ـ گفت: با این کار نباید مرا سرزنش کنی زیرا که من ریاست این کبوتران را پذیرفته ام و به همین دلیل 2 ـ و چون آنها حق مرا با طاعت و پند و اندرز پذیری به جا آوردند و با یاری و پشت گرمی آنان از دست صیاد نجات یافتم من نیز باید از عهده ی کارهای ریاست بر آیم و سبب سروری خود را به انجام رسانم. «من نیز باید وظیفه خود را انجام دهم» 3ـ و می ترسم اگر اول گره های مرا باز کنی خسته شوی برخی از آنان گرفتار بمانند تا من بسته باشم هر چند که خسته شده باشی سستی در حق مرا صحیح نمی دانی و دلت به آن راضی نمی شود. 4ـ و همچنین در وقت بلا و گرفتاری با هم بوده ایم در وقت آسایش همراهی بهتر است وگرنه سرزنش کنندگان فرصت بدگویی پیدا می کنند. ¤ موش گفت: «عادت اهل مکرمت این است و عقیدت ارباب مودّت بدین خصلت پسندیده و سیرت ستوده در موالات تو صافی تر گردد و ثقت دوستان به کرم عهده تو بیفزاید» و آن گاه به جّد و رغبت بندهای ایشان تمام ببرید و مُطَّوقه و یارانش مطلق و ایمن بازگشتند. واژگان اهل مکرمت : جوانمردان موالات: دوستی ها ارباب مودّت: دوست داران ثقت: اعتماد خصلت: خلق و خو مطلق: رها معنی): 1ـ موش گفت: « روش جوانمردان همین است و نظر دوستان به این خلق و خوی پسندیده و باطن پاک (تو) در دوستی تو پاک تر می شود. (بیشتر شیفته ی دوستی تو می شوند) و اعتماد دوستان به بزرگواری و پیمان داری تو بیشتر می شود». 2ـ و آن وقت با جدّیت و میل فراوان بند آنها را باز کرد و مُطَّوقه و دوستانش رها و آسوده برگشتند. از ماست که بر ماست ٭ناصر خسرو قبادیانی: شاعر بزرگ و قصیده سرای توانای قرن پنجم است. او در قصاید تعلیمی خود انسان ها را به آزادگی، خردورزی، دین داری، علم اندوزی، آخرت اندیشی و دیگر فضایل معنوی دعوت می کند. موضوع اصلی درس ریشه های شکست آدمی را باید در اندیشه و کردار خود او جست و جو کرد . فرجام بد هر فرد نتیجه ی اعمال خود اوست. قالب: قصیده روزی سر سنگ عقابی به هوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست معنی): روزی عقابی از سر سنگی به هوا پرواز کرد و در جستجوی طعمه، پر و بال خود را به حرکت در آورد و آماده کرد. بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: « امروز همه روی جهان زیر پر ماست» آرایه های ادبی: روی وزیر: تضاد دارد معنی): به راستی و موزونی پر و بال خود نگاه کرد و گفت: امروز بر تمام جهان تسلّط داریم. بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز می بینم اگر ذرّه ای اندر تک دریاست لغت: تک: ته معنی): وقتی بر اوج آسمانها می پرم به خاطر تیزبینی، همه چیز حتی اگر ذّره ای در ته دریا باشد، می توانم ببینم گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست معنی):حتی اگر پشه ای بر روی خاشاک حرکت کند حرکت آن پشه در نظر ما آشکار است. بسیار منی کرد و زتقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست لغت: منی: تکبر و غرور تقدیر: سرنوشت آرایه های ادبی: چرخ جفا پیشه: استعاره معنی): عقاب بسیار از خود سخن گفت و تکبر ورزید و از سرنوشت نترسید. ببین که از این آسمان ستمگر چه بلایی بر سر او آمد. ناگه زکمینگاه یکی سخت کمانی تیری زقضای بد بگشاد بر او راست لغت: سخت کمان: تیرانداز با مهارات آرایه های ادبی:تناسب در کمینگاه، کمان، تیر و گشودن معنی): ناگهان از قضا و سرنوشت بد از کمینگاه تیراندازی با مهارت تیری را مستقیم به سوی عقاب رها کرد. بربال عقاب آمد آن تیر جگر دوز وز ابر مر او را به سوی خاک فروکاست لغت: تیر چگر دوز: کشنده و نفوذ کننده معنی): آن تیر کاری به بال عقاب خورد و او را از آسمانها به زمین فرود آورد. بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی وان گاه پر خویش گشاد از چپ و از راست آرایه های ادبی: تشبیه عقاب به ماهی معنی): عقاب بر خاک افتاد و چون ماهی بر زمین غلتید و پر خود را از طرفین باز کرد. گفتا: «عجب است این که زچوبی وز آهن این تیزی و تندی و پریدن زکجا خاست؟ معنی: گفت جای شگفتی است که این تیر از جنس چوب و آهن است، پس این تندی و تیزی و شتابی که دارد، چگونه به وجود آمده است. زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید گفتا: « زکه نالیم که از ماست که بر ماست! ». لغت: زی: به سوی مصراع دوّم ضرب المثل شده است. معنی): به سوی تیر نگاه کرد و پر خود را بر آن تیر دید و گفت نباید از کسی ناراحت شد هر چه بر سرمان آمد از خودمان است. خودآزمایی درس چهاردهم : کبوتر طوقدار ـ از ماست که بر ماست 1ـ محتوای هر یک از دو متن چه ارتباطی با عنوان فصل دارد؟ تعاون و دقّت در اعمال که نتیجه اش به خود انسان بر می گردد دو مفهوم فرهنگی و اخلاقی و از نوع ادبیات تعلیمی است که می تواند خواننده را ارشاد کند. 2ـیک مورد از حذف شناسه ـ جز آن چه در توضیحات آمده است ـ در درس کبوتر طوقدار بیابید. هر یک خود را می کوشید ــــ می کوشیدند. 3ـمقصود از عبارت « مرا نیز از عهده ی لوازم ریاست بیرون باید آمده است و مواجب سیادت را به ادا رسانید» چیست؟ من نیز باید حق آنان را به جا آورم و آنچه لازمه ی ریاست است نسبت به آن ها انجام دهم و اسباب سرپرستی را به جا آورم. 4ـچرا مُطَّوقه پیشنهاد می دهد که موش به جای بریدن بندهای او، ابتدا بندهای دوستانش را ببرد؟ به خاطر اینکه موش با دیدن گرفتاری مُطَّوقه سایر دوستان او را نجات می دهد و اظهار خستگی نمی کند در غیر این صورت اظهار خستگی می کرد و سایر کبوتران در بند می ماندند.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل من ، بهشت من دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید