درسنامه فارسی نهم درس نهم نام ها و یادها معنی واژگان و معنی نثر و شعر معنی درس همراه با ارایه ها


تعداد   7  صفحه  فایل   PDF     در حالت به صورت فشرده در قالب  winzipقابل دانلود می باشد.

معنی شعر صفحه 65 فارسی نهم چو خواهی که نامت بود جاودان ◈※◈ مکن نام نیک بزرگان نهان معنی: اگر میخواهی که نام تو در جهان ماندگار بماند، نام خوب بزرگان را زنده نگه دار. مفهوم کلی بیت: کوشایی و تلاش برای بزرگداشت نام بزرگان آرایه های ادبی: چو: اگر (حرف ربط وابسته ساز) قافیه: جاودان و نهان نهان: پنهان جاودان: همیشگی، پیوسته، باقی، مخفّف جاویدان دانش زبانی: بیت دارای سه جمله است: جملۀ اوّل: چو تو خواهی (تو: نهاد محذوف/ خواهی (میخواهی: فعل مضارع اخباری) جملۀ دوم: نامت بود جاودان (نام: نهاد – ت: مضاف الیه – بود: فعل) جملۀ سوم: مکن نام نیک بزرگان نهان (تو: نهاد محذوف – نام: مفعول – نیک: صفت – بزرگان: مضاف الیه – نهان: مسند – مکن: فعل) معنی صفحه 66 فارسی نهم 👇 راز موفقیت ※ کوچه ها و میدان های خاکی شهر توس، هر روز جایگاه کودکانی بود که گرد هم می آمدند و چند ساعتی به بازی و شادی و خنده های کودکانه سپری می کردند. واژه های مهم: توس: شهری تاریخی در شمال غربی مشهد سپری کردن: گذراندن. آرایه ها ادبی: گرد هم آمدن: کنایه از جمع شدن بازی، شادی، کودکانه: مراعات نظیر کوچه، میدان، شهر: مراعات نظیر ترکیب وصفی: میدان های خاکی – خنده های کودکانه ※ در این میان، نصیرالدّین، هر روز لوح و کتاب در زیر بغل می نهاد. آرام از کوچه ها می گذشت و خود را به محضرِ درس استاد می رساند. بازی او، مطالعه و تحقیق، فریادهای کودکانه اش، بحث و مناظره با دیگر شاگردان و شادابی اش هنگامی بود که مسئله ای را حل می کرد و پاسخ دلخواهش را می یافت. پیوسته دربارۀ جهان و آنچه در اطرافش می گذشت، تفکّر می کرد. در مغز کوچک او، پرسش های شگفت و بزرگ نهفته بود. واژه های مهم: لوح: وسیله ای شبیه تخته که شاگردان در قدیم روی آن می نوشتند، لوحه آرام: آهسته (قید حالت) محضر: جای حضور، درگاه بحث: گفت وگو، مناظره مناظره: بحث و گفت وگوی رویارو برای شکست دادن طرف مقابل و اثبات سخن خود پیوسته: همیشه، همواره (قید تکرار) اطراف: پیرامون شگفت: عجیب، حیرت آور نهفته: پنهان. آرایه ها ادبی: لوح، کتاب، محضر، استاد، مطالعه، تحقیق: مراعات نظیر. ※ چهار دیواری محضر استاد «حاسب»، جایگاهی بود که طنین پرسش های او هر روز در آن می پیچید و به گوش استاد و شاگردانش می رسید و همه را شگفت زده می کرد. هیچ چیز مانند درس و بحث به روح ناآرام او آرامش نمی داد. واژه های مهم: چهار دیواری: منظور خانه طنین: آواز، صدا روح: روان، جان ناآرام: بی قرار، ناراحت دانش زبانی: روح ناآرام او: «روح»: هسته، «ناآرام»: صفت بیانی، «او»: مضاف الیه. مرجع ضمیر «او»، خواجه نصیرالدّین توسی است. در گروه اسمیِ «هیچ چیز»، «هیچ»، صفت مبهم و «چیز»، هسته است. آرایه ها ادبی: شگفت زده کردن: کنایه از به تعجب واداشتن ※ روزها می گذشت و هر روز، درخت وجود نصیرالدّین پربارتر می شد؛ اما هرچه بیشتر می آموخت، عشق و علاقه اش به دانش اندوزی نیز بیشتر می شد. به تشنه ای می مانست که ساعت ها در بیابانی خشک و زیر نور خورشید فروزان مانده است و سپس به آب می رسد؛ ولی هرچه از آن می نوشد، گویی تشنه تر می شود. واژه های مهم: می مانست: شبیه بود فروزان: روشن، تابان، درخشان گویی: انگار، مثل اینکه، گویا. آرایه ها ادبی: درخت وجود: اضافۀ تشبیهی (وجود به درخت تشبیه شده) به تشنه ای می مانست: تشبیه آب، بیابان، خورشید، تشنه: مراعات نظیر معنی صفحه 67 فارسی نهم 👇 ※ همۀ آنانی که نصیرالدّین را می شناختند و با او هم درس بودند، در هرجا که سخن از هوش و فراست و زیرکی به میان می آمد، یک صدا نام او را بر زبان می راندند. همگی بر این باور بودند درسی را که آنان یک ساله به پایان می رسانند، نصیرالدّین در یک ماه فرا می گیرد. آن هنگام که نصیرالدّین در محضر استاد «حاسب» و استاد «حمزه» حاضر می شد، روی سخن استادان با او بود؛ زیرا تنها نصیرالدّین بود که پاسخ همۀ پرسش های آنان را می دانست. روزی در محضر استاد حمزه، یکی از شاگردانی که در کنار نصیرالدّین نشسته بود، گفت: «من نام تو را کوه آهن نهاده ام». واژه های مهم: فراست: زیرکی، باهوشی روی سخن: طرفِ صحبت استاد حاسب: احمد بن عبدالله مَروی از منجّمان و ریاضی دانان بود. وی به علّت مهارت در محاسبات به «حاسب» (حسابگر) نامدار شد هر جا: «هر»: صفت مبهم، «جا»: هسته. جملۀ پس از «گفت» مفعول است. (چه چیز را گفت؟ «من نام تو را کوه آهن نهاده ام» آرایه ها ادبی: یکصدا بودن: کنایه از متحّد بودن بر زبان راندن: کنایه از گفتن تشبیه: نام تو را کوه آهن نهادهام کوه: نماد استواری. ※ نصیرالدّین پرسید: «چرا چنین می گویی؟» شاگرد گفت: «زیرا تو خستگی نمی شناسی. با اینکه دوازده سال بیشتر نداری و نیمی از روز را در محضر استاد حاسب و نیمی دیگر را، چون من، در محضر استاد حمزه می گذرانی، هیچ گاه در رخسار… معنی صفحه 67 فارسی نهم 👇 … تو آثار خستگی نمی بینم؛ امّا من که هجده سال دارم و از تو قوی ترم و تنها نیمی از روز را در محضر استاد حمزه می گذرانم، در پایان روز خسته می شوم». واژه های مهم: محضر: جای حضور، درگاه رخسار: چهره نیم: نصف. ※ نصیرالدّین پس از شنیدن این سخن خندید و گفت: «پس این نیز بدان که من در کنار پدرم می نشینم و دربارۀ درس هایی که در روز فرا گرفته ام، با او بحث و گفت وگو می کنم. شب ها، آن گاه که شهر توس در آرامش فرو رفته است و همه بی صدا خوابیده اند، ساعاتی کنار باغچه می ایستم و به آسمان، ستاره های نقره فام و ماه که چون ظرفی سیمگون می درخشد می نگرم و غرق اندیشه و خیال می شوم.» واژه های مهم: فراگرفته ام: یادگرفته ام شهر توس: در اینجا منظور مردم توس است. فام: پسوندی است به معنای رنگ نقره فام: نقره رنگ سیم: نقره سیمگون: مثل سیم، نقره ای غرق: فرورفتن. آرایه ها ادبی: شهر توس در آرامش فرو رفته: تشخیص ماه چون ظرفی سیمگون می درخشد: تشبیه شب، آسمان، ستاره، ماه: مراعات نظیر ※ جوان پرسید: «برای چه به ماه و ستارگان می اندیشی؟» نصیرالدّین پاسخ داد: «برای اینکه بدانم آنها چه هستند و در این فضای بی کران چگونه شناورند و این، تنها یکی از اندیشه های من دربارۀ آنهاست. من از دیدن ماه و ستارگان و آسمان بی کران و تفکّر در آنها درس خداشناسی می آموزم». واژه های مهم: فضا: میدان، عرصه فضای بی کران: آسمان کَران: کنار، گوشه، پایان بی کران: بی پایان، بی گوشه شناور: حرکت و شنا کردن می آموزم: فرامی گیرم ※ – شگفتا! با این همه، تو باز هم روزها هشیارتر و بیدارتر از من و دیگران، درس را فرا می گیری. بگو بدانم راز موفّقیّت تو چیست و چرا هرگز خسته و آزرده نمی شوی؟ – تنها یک چیز و آن نیز این است که تو می خواهی بخوانی و من می خواهم بدانم. – پس به همین سبب است که بسیار می خوانی و آنچه استادان در سینه دارند، از آنان مشتاقانه می آموزی و در گنجینۀ وجود خود جای می دهی. واژه های مهم: شگفتا: عجبا هشیار: هوشیار، باهوش بیدار: آگاه فرامی گیری: یاد می گیری موفقیّت: پیروزی هرگز: هیچ گاه، اصلاً آزرده: افسرده، اندوهگین، دلتنگ. سینه؛ در اینجا به معنای حافظه و ذهن مشتاقانه: با شور و شوق، با علاقه گنجینه: جای گنج، خزانه گنجینۀ وجود: ترکیب اضافی آرایه ها ادبی: گنجینۀ وجود: اضافۀ تشبیهی (وجود: مشبّه، گنجینه: مشبّه به.) معنی صفحه 68 فارسی نهم 👇 آخرین پرسش ※ پیرمردی که سال های عمرش به هفتاد رسیده بود، در بستر بیماری، واپسین لحظات زندگی را می گذرانید. در تن رنجورش رمقی باقی نمانده بود و کم کم شمع وجودش به خاموشی می گرایید. بستگانش با چشمانی اشکبار نگران حال وی بودند. آن گاه که نفس او به شماره افتاده بود، دوستی فقیه و دانشمند بر بالین وی حاضر آمد و با اندوهی بسیار، دست نوازش بر سر و رویش کشید. واژه های مهم: واپسین: آخرین رنجور: بیمار، دردمند رمق: نیرو، توان می گرایید: گرایش داشت بستگان: خویشاوندان، اقوام اشکبار: گریان فقیه: دانشمند بالین: بستر حاضر آمد: حاضر شد اندوه: غم، ناراحتی آرایه ها ادبی: شمع وجودش: اضافۀ تشبیهی (وجود: مشبّه، شمع: مشبّه به) شمع وجودش به خاموشی می گرایید: کنایه از اینکه در حال مرگ بود نفس به شماره افتادن: کنایه از در حال مردن بودن و به سختی نفس کشیدن دست، سر، روی: مراعات نظیر شمع وجود: ترکیب اضافی معنی صفحه 68 فارسی نهم 👇 ※ مرد بیمار با کلماتی مقطّع از دوست دانشمندش تمنّا کرد که یکی از مسائل علمی را که زمانی با وی در میان گذاشته بود، باز گوید. فقیه گفت: «ای دوست گرامی، اکنون چه جای این پرسش است؟»، بیمار با تعرّض پاسخ داد: «ای مرد، کدام یک از این دو امر بهتر است: اینکه مسئله بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل درگذرم؟» واژه های مهم: مقطّع: قطع شده، ناپیوسته، بریده بریده تمنّا: خواهش تعرّض: حالتی از اعتراض به خود گرفتن، شکایت، شِکوه نادانسته: نادان، ناآگاه جاهل: نادان. مسائل: جمعِ مکسّر مسئله چه جای این پرسش است: جای این سوال نیست. (استفهام انکاری). آرایه ها ادبی: درگذرم: کنایه از بمیرم مراعات نظیر: دانشمند، مسائل علمی، فقیه، پرسش، مسئله، پاسخ، دانستن و… ※ مرد فقیه مسئله را باز گفت و سپس از جای برخاست و دوست بیمار را ترک کرد. هنوز چند قدمی دور نشده بود که شیون از خانۀ بیمار برخاست؛ بیمار پاسخ خویش را یافت و آرام و خندان دیده از جهان فرو بست. او دانشمند بلند آوازۀ ایرانی، ابوریحان بیرونی در قرن پنجم هجری است. این شیوۀ علم جویی و یادگیری، همان سفارش پیامبر بزرگوار اسلام (ص) است که فرمود: «اُطلُبوا العِلْمَ مِنَ المَهْدِ اِلَی اللَّحَدِ» (ز گهواره تا گور دانش بجوی). واژه های مهم: برخاست: بلند شد شیون: گریه و زاری، نالۀ بلند یافتن: فهمیدن بلند آوازه: نام آور، معروف، مشهور شیوه: روش سفارش: توصیه. آرایه ها ادبی: دیده از جهان فرو بست: کنایه از مردن «اُطلبُ العلمَ مِنَ المَهدِ اِلَی اللَّحِدِ»: تضمین معنی کلمات درس نهم فارسی نهم طنین: آواز رمق: توان، نیرو فراست: هوشمندی، زیرکی باطنی مقطع: بریده، بریده بریده بیکران: بیپایان لحد: گور، جایی از گور که سر مرده است رنجور: آزرده، غمگین رخسار: چهره بالین: بالش، بستر سیمگون: نقره گون، سفید رنگ تعرض: حالتی از اعتراض به خود گرفتن واپسین: آخرین شیون: ناله و زاری فقیه: دانشمند علم فقه مَهد: گهواره، بستر فراست: آواز، صدا برخی آرایه های مهم درس (امتحانی) درخت وجود نصیر الدین پربارتر می شد: تشبیه « وجود خواجه نصیر به درخت تشبیه شده است» به تشنه ای می مانست که ساعت ها در بیابانی خشک و زیر نور خورشید:… خواجه نصیر به انسانِ تشنه ای که در بیابان مانده است، تشبیه شده است» آسمان، ستاره، ماه: مراعات نظیر ستاره های نقره فام: تشبیه ستاره به نقره آسمان، ستاره های نقره فام و ماه که چون ظرفی سیمگون می درخشد: تشبیه غرق اندیشه و خیال می شوم: کنایه از فکر می کنم تو می خواهی بخوانی و من می خواهم بدانم: واج آرایی حرف ب و ی در گنجینۀ وجود خود جای می دهی: تشبیه « وجود به گنجینه» پیام کلی درس راز زندگی فارسی نهم آشنایی با سرگذشت بزرگان عرصه فرهنگ و علم و درک شیرینی علم و دانش تا انسان از مشکلات راه علم مایوس نشود و با گام های استوار، امیدوار در این راه بیش رود . داشتن هدف در راه دانش مهم است و باعث می شود علم آموزی برای انسان شیرین باشد. دین اسلام و بزرگان ما هم همواره بر علم آموزی تاکید داشته اند. درس با حالت روایی آغاز میشود با توصیف ادامه می یابد و با گفت و گو به پایان می رسد. تاریخ ادبیات: ابوریحان بیرونی: ریاضی دان و فیلسوف ایرانی(362-440 هـ.ق)چند سال در گرگان در دربار «قابوس بن و شمگیر» به سر برد و کتاب «آثار الباقیه» را به نام آن پادشاه تالیف کرد چندی با دانشمندان هندی مصاحبت و هم نشینی داشت. مواد لازم را برای تالیف کتاب « تحقیق ماللهند » فراهم آورد. یکی از آثار با ارزش ایشان: التّفهیم

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل من ، بهشت من دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید