تعداد 8صفحه فایل PDF در حالت به صورت فشرده در قالب winzipقابل دانلود می باشد.
معنی صفحه 58 فارسی نهم
※ مادران، دل به مهر فرزندان، گرم و تپنده می دارند و فرزندان در پرتو گرم و گوارای مادر، جان می گیرند و می پرورند و می بالند. این دو را پیوندها و آوندهایی به سرچشمه های یکتایی می رساند و خوشی و ناخوشی یکی را به دیگری پیوند می زند.
معنی مفهوم:
مادران، به عشق فرزندانشان زنده اند و فرزندان با نور محبت لذت بخش مادر، جان می گیرند و پرورش می یابند و رشد می کنند. رابطه های عمیقی این دو =(مادر و فرزند) را به اتّحاد و یگانگی می رساند و شادمانی و غمگینی شان را به هم وصل می کند.
واژه های مهم:
تپنده: لرزان، بی قرار، جنبان
پرتو: نور
گوارا: لذیذ، خوشمزه
جان: روان، روح
می پرورند: پرورش می یابند
می بالند: رشد می کنند، افتخار می کنند
آوند: لوله باریک در ساختمان گیاهان که مایعات غذایی برای تغذیه یاخته (سلول) در آن جریان دارد. (در اینجا به معنی ظرف و پیوند)
یکتایی: یگانگی
پیوند: ارتباط.
آرایه ها ادبی:
دل به مهر کسی گرم و تپنده کردن: کنایه از مهر و علاقه فراوان
نغمه حروف (واج آرایی): «ن» و «د»
تضاد: خوشی، ناخوشی.
※ مادر، گرامی گوهری است که در کارگاه آفرینش خدای مهربان، همتایی ندارد. از این روست که هر چیزِ گرانمایه را اگر بخواهند از راه همانندی، بزرگ بشمارند و عزیز بدارند، به مام یا مادر مانند می کنند.
معنی مفهوم:
مادر، مثل مروارید ارزشمندی است که در جهان آفرینش، مثل و مانندی ندارد (بی نظیر است). به همین سبب است که اگر بخواهند هرچیز با ارزشی را با تشبیه، بزرگ و با ارزش به حساب آورند، آن چیز را به مادر تشبیه می کنند.
واژه های مهم:
گوهر: سنگ قیمتی
گرامی گهر (گوهر گرامی): مروارید ارزشمند
همتا: همانند، نظیر
گرانمایه: ارجمند، با ارزش
عزیز: گرامی، ارجمند
مام: مادر.
دانش زبانی: گروه اسمی «هر چیز گرانمایه» مفعول است؛ هر: صفت مبهم، چیز: هسته، گرانمایه: وابسته پسین (صفت بیانی)
آرایه ها ادبی:
تشبیه (مادر: مشبّه؛ گوهر: مشبّه به)
کارگاه آفرینش: اضافه تشبیهی (آفرینش: مشبّه به؛ کارگاه: مشبّه)
نغمه حروف یا واج آرایی: تکرار حرف «م» (به مام یا مادر مانند می کنند).
※ ترکیب «مام میهن» را شنیده اید؛ از همان دست ترکیب های زبانی است که میهن را در پرورندگی و همزیستی به مام یا مادر همانند و هم نشین کرده است. از این دید، میهن، با همه هم پیوندان و باشندگانش، مادرانه رفتار می کند. در چشم میهن، همه …
معنی صفحه 59 فارسی نهم 👇
فرزندان این آب و خاک که زاد و بودنشان و ریشه وجودشان در خاک اینجاست، یکسان اند و هیچ رنگ و نژاد و لهجه و گویش و زبانی به دیده این مادر، بر آن دیگری برتری ندارد.
معنی مفهوم:
مهربان بودن مام میهن برای همه ساکنان خود (اقوام ایرانی).
واژه های مهم:
مام: مادر
پرورندگی: پرورش دادن
همزیستی: زندگی در کنار هم
دید: دیدگاه، نگاه و منظر
هم پیوندان: وابستگان، داراندگان رابطه
باشندگان: جمعِ «باشنده»، حاضران، ساکنان
زاد و بود: زادگاه، مسکن و سرمایه
نژاد: اصل و نسب
لهجه: تلفظ متفاوت واژه ها در یک زبان
گویش: شاخه های یک زبان
مام میهن: ترکیب اضافی
یکسان: مسند
همان: صفت اشاره.
آرایه ها ادبی:
تشخیص: چشم میهن، مادرانه رفتار کردنِ وطن با باشندگان
تشبیه: مانند مادر بودنِ میهن
کنایه: ریشه وجود در خاک داشتن: تعلق و وابستگی
مراعات نظیر: خاک، ریشه، آب – زبان، لهجه، گویش
※ اگر به گلستانی درآیید، نمونه این گونه گونی و یگانگی را به چشم می بینید و به عقل در می یابید که به قد و قامت و رنگ و رخسار، اگرچه بسیارند؛ اما رگ و ریشه همه در یک خاک نهاده شده است و از یک آبشخور، مایه ور و سیراب می شوند. گلستان، مام میهن و گاهواره گل های رنگین است و خارها و گل ها، فرزندان این مادرند.
معنی مفهوم:
توجه به خاستگاه مشترک به عنوان یکی از مشترکات اقوام ایرانی و مهربان بودن مام میهن برای همه فرزندان خود (ایرانیان).
واژه های مهم:
درآیید: وارد شوید
گونه گونی: گوناگونی، مختلف بودن، تفاوت
یگانگی: اتحاد و یکی بودن
درمی یابید: متوجه می شوید
رخسار: چهره
آبشخور: سرچشمه، جایی که از آن می توان آبی گوارا نوشید
مایه ور: پرمایه، ارجمند
گاهواره: تخت خواب طفل.
گروه های اسمی در نقش مسند: بسیار، مایه ور، مام میهن، فرزندان این مادر.
آرایه ها ادبی:
مراعات نظیر: چشم، عقل، قد، قامت، رنگ، رخسار – ریشه، خاک، آب، خار، گل
تشبیه:
1- مام میهن (اضافه تشبیهی: ترکیب اضافی که در آن تشبیه به کار رفته است؛ یعنی میهن به مام یا مادر تشبیه شده است؛
2- تشبیه میهن به گلستان؛
3- تشبیه گلستان به گاهواره گل های رنگین؛
4- شبیه، فرزندانِ میهن به خارها و گل ها
※ ایران ما با همه فراخنای فرهنگی و گستردگی جغرافیایی و گوناگونی گویش ها و رنگارنگی لهجه ها، به گلستانی می ماند که در دل و دامان خود، عزیزکانی را بی توجّه به رنگ و چهره، نوا و ناله می پروراند و شیره جان خویش در کامشان می دارد.
واژه های مهم:
فراخنا: گستردگی، وسعت
فرهنگ: مجموعه دانش ها، هنرها، علوم، آداب و رسوم و …
کام: دهان
می ماند: مانند و شبیه است (ادات تشبیه).
آرایه ها ادبی:
تشبیه: ایران… به گلستانی می ماند.
کنایه: شیره جان خویش در کامشان می دارد؛ با تمام وجود، آنها را پرورش می دهد.
※ این ستد و دادِ مادر – فرزندی و جان فشانی یکی برای دیگری، دو سویه است. اگر فرزند را ناخوشی و گزندی روی نماید، مادر بی خویش و ناخوش و ناآرام است و هرگاه مادر را اندوه و آسیبی فراگیرد، فرزندان نیز آرام و قرار ندارند و بی شکیب و به جان می کوشند تا آرام جای خانه را به آرامش بازآورند و خفاش خویان را از مهر رخ مادر، دور بدارند.
واژه های مهم:
سِتَد: ستاندن، گرفتن
داد: دادن
ستد و داد: داد و ستد، معامله، خرید و فروش در اینجا: رفتار رویارو و دوجانبه
جان فشانی: خود را فدا کردن، از خود گذشتگی
دوسویه: دو طرفه
ناخوشی: ناراحتی
گزند: آسیب، ضرر
روی نماید: رخ دهد، پیدا شود
بی خویش: آشفته و بی قرار
قرار: آرامش
شکیب: صبر، تحمل
به جان: با تمام وجود
آرامستان: جای آرامش
باز آورند: برگردانند
خفاش خو: کسی که رفتار، عادت و خصلتی مانند خفاش دارد، منظور دشمنان است
مهر: خورشید
رخ: چهره، صورت
مسندها: دوسویه، بی خویش
ناخوشی: نهاد
آرایه ها ادبی:
تضاد: داد، ستد – آرام، ناآرام
تشبیه: رخ مادر به مهر یا خورشید تشبیه شده است
کنایه: به جان کوشیدن: با تمام وجود تلاش کردن – خوشی و ناخوشی: کنایه از همه وقت – جانفشانی: کنایه از خود را فدا کردن، از خود گذشتگی.
※ در طول تاریخ، بارها دیده ایم که هرگاه دشمنان و بدخواهان، دست ستم به سوی این مهرآشیانِ وطن دراز کرده اند، همه فرزندان، از همه سوی ایران به هر رنگ و نشان، هم صدا فریاد برآورده اند و مشت ها را گره کرده اند و پشت به پشت هم بر بیگانه تاخته اند! در دوران هشت ساله دفاع مقدّس، ایرانیان همه برای وطن، تن را سپر کرده اند.
واژه های مهم:
بدخواه: دشمن
مهر: محبت، مهربانی
آشیان: آشیانه، لانه، خانه
تاخته اند: حمله کرده اند
بیگانه: ناآشنا، غریبه، در اینجا: دشمن
مقدّس: پاک.
آرایه ها ادبی:
مهرآشیان وطن: اضافه تشبیهی
کنایه: دست درازی کردن: کنایه از زورگویی و ستمگری – پشت به پشت هم: کنایه از با تکیه بر همدیگر، با پشتیبانی و حمایت یکدیگر – مشتها را گره کردن: کنایه از نشان دادن خشم و غضب – تن را سپر کردن: تشبیه و کنایه از فداکاری و دفاع کردن.
مسلمانان، مسیحی، زردشتی و دیگران از چهار سوی ایران چون آذری، بلوچ، ترک، عرب،
معنی صفحه 60 فارسی نهم 👇
فارس، کرد، گیلک، لر، مازندرانی و… ایستاده اند و فریاد برآورده اند:
1- همی خواهم از کردگار جهان ◈※◈ شناسنده ی آشکار و نهان
معنی: از خداوند بزرگ که آفریننده جهان است و پنهان و آشکار جهان را میشناسد، میخواهم.
واژه های مهم:
کردگار: آفریدگار
شناسنده: دانا، آگاه، مطلع
آشکار و نهان: همه چیز
نیکنامی: خوشنامی
همی: در گذشته به جای «می»، «همی» به کار میرفت: همیخواهم: میخواهم (مضارع اخباری).
آرایه ها ادبی:
تضاد(آشکار و نهان)
2- که باشد ز هَر بد ، نگهدار تان ◈※◈ همه نیک نامی بُوَد یارتان
معنی: که از هر بدی و آسیب در امانتان نگه دارد و همیشه نیک نامی و یار و یاور تان باشد.
آرایه ها ادبی:
تضاد(بد و نیک)
معنی شعر صفحه 61 فارسی نهم 👇
3- ندانی که ایران ، نشستِ من است ◈※◈ جهان سر به سر ، زیر دستِ من است
معنی: نمیدانی که ایران جایگاه، وطن و محل نشست من است و جهان هستی به طور کامل در اختیار و زیر دست من است.
نشستِ من: جایگاه نشستن ، مسکن
سر به سر: همه
(مفهوم بیت: من از همه قوی تر هستم)
4- همه یکدلانند یزدان شناس ◈※◈ به نیکی ندارند از بد ، هراس
معنی: مردم ایران در هر قوم و قبیلهای که هستند، خدای یگانه را پرستش میکنند و با نیک نامی از بدی و پلیدی هراسی ندارند و یک دلند
واژه های مهم:
هراس: ترس ، نگرانی
یزدان: منظور خداوند
آرایه: تضاد(نیکی و بد)
«به» در مصراع دوم به معنایِ «در برابرِ ، در مقابلِ»
(مصراع دوم: به خاطرِ نیکی هایشان ، از بدی نمی هراسند.)
5- دریغ است ایران که ویران شود ◈※◈ کُنامِ پلنگان و شیران شود
معنی: جای افسوس است از این که ایران از بین برود و آشیانه و جایگاه حیوانات درنده وحشی بشود.
واژه های مهم:
دریغ: افسوس، اندوه
ویران: نابود، خراب
کنام: آشیانه ، بیشه ، جایگاه حیوانات درنده
آرایه ها ادبی:
تناسب(کنام، پلنگان و شیران)
پلنگان و شیران: استعاره از هر ویرانگری
* در این بیت ، تشبیه نداریم و استعاره آمده
جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل(ایران و ویران)
واج آرایی حرف «ن»
نکته دستوری: دریغ: مسند
ویران و کنام: مسند (البته می توان گروه اسمی) کنام پلنگان و شیران را گروه مسندی گرفت.
6- چو ایران نباشد ، تن من مباد ◈※◈ در این بوم و بر ، زنده یک تن مباد
معنی: اگر قرار است که ایران نابود شود، از خدا می خواهم که من هم نیست و نابود شوم و هیچ کس دیگری در این سرزمین، زنده نباشد.
آرایه ها ادبی:
واج آرایی حرف «ن»
تن و من: جناس
نکته دستوری: چو (= اگر): حرف ربط
مباد: فعل دعایی است
زنده: مسند
یک تن: نهاد
7- همه سر به سر ، تن به کشتن دهیم ◈※◈ از آن به که کشور ، به دشمن دهیم
معنی: اگر همه ی ما (ایرانیان) خودمان را به کشتن بدهیم ، بهتر از آن است که کشور خود را به دست بیگانگان بدهیم.
واژه های مهم:
سر به سر: همه
بِه: بهتر (واژه ی مخفّف) و از نظر دستوری (صفت برتر یا تفضیلی)